این شهادت چه گواراست
سلام علی جان
این بار بر خلاف فنون نویسندگی باید بی مقدمه با تو صحبت کنم . صحبت با تو که مقدمه نمیخواهد . یادم نمی آید هیچ وقت در حرف زدن با تو مقدمه چینی کرده باشم ، چه رسد حالا که صحبت با تو آسان تر شده .
علی جان دینداری هیچ وقت کار ساده ای نبوده ، چه رسد حالا که به فرموده ی پیغمبر مثل نگه داشتن آتش کف دست است .
تو از تبار شهدا بودی ، منکر را در محله ات تاب نیاوردی . تو آتش عشق دین را در دستت نگه داشتی و آتش گرفتی تا از آتش گناه محله ات کم کنی .
هم مراسم خاک سپاری و هم یکشنبه مراسم چهلم ات غوغایی بود در شهر .
دیروز در میدان فاطمی همه ی همدلانت آمده بودند تا خون تو را به بعضی ها یاد آور شوند ، به بعضی ها که فرائض دین را سبک می شمرند و دست دیگران را در گناه باز میگذارند ؛ آنان که دین را وسیله ی سود جویی و اعتبار دنیا قرار دادند و اهل زحمت برای انجام فرائض دین نیستند .
اما افسوس که خون تو هم این جماعت خواب زده را بیدار نکرد و هنوز هم به «دشمن دین» و «استکبار» امیدوارند .
امر به معروف تو رسالت زندگی تو بود ، امر به معروف جهاد زندگی تو بود ، امر به معروف انتخاب تو بود.
تو باز هم ثابت کردی هنوز فرهنگ و روحیه ی انقلابی زنده است . انقلابی ها هنوز روی ارزش هایشان ایستاده اند.
خون تو تلنگری بود برای کسانی که دنیا پرست شدند و به «دشمن دین» و «استکبار» امیدوارند .
آخر مولای من و تو که غریب است تو که نوکرش هستی هم غریب می شوی.
علی جان چند سال پیش به خاطر عمل به وظیفه ات زیاد حرف شنیدی زیاد انتقاد شنیدی خیلی ها به تحجرمتهم ات کردند !
اگرتو متحجر بودی ، اگر تحجر یعنی این(!) چه خوش تحجری که آدم را رستگار میکند .
به خدا تو خوب دین را می فهمیدی ، تو خوب دین را درک کرده بودی !
آنچه را تو دیده بودی من امروز هزار دفعه در کوچه و خیابان این شهر می بینم اما تو دیدی و امر به معروف کردی ، ولی من دیدم و رد شدم !
اما حالا تویی علی جان که به آرزوی دیرینه ات شهادت رسیدی و این ما جاماندگانیم که در این دنیا جامانده ایم و باید باز هم بگوییم شهدا شرمنده ایم.
علی جان تو کجا و ما کجا ! تو برای دستورات دین از زندگی ات می گذری ، ما برای دعای ندبه ازخوابمان نمی گذریم ، آری تو از دین ات می گذری ما برای حفظ ارزش هایمان از آرامشمان نمی گذریم !
شهادت سرنوشت تو نیست ، شهادت انتخاب توست ، شهادت حق توست !
علی جان فاطمیه حیف شد رفتی ! دل بچه های هیئت برای گریه های هر شبه ات تنگ شده تو رفته ای و این مائیم که امر به معروف و نهی از منکر یادمان افتاده این ماییم که فقط برایمان مانده افتخار رفاقت با تو !
متاسفانه تمام نظرات این مطلب به دلیل اخلالات سرور حذف شده و قابل دسترسی نیست